خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

چهار گانه زاویه دار


سکینه نوری


شیوا موهای بلندی داشت مثل آرزوهای دورو درازی که  مثل خط موازی  کنار هم راه می رفتند سه ماه  می شد که  به عقد پسر ایرانی انگلیسی در آمد و  در ترکیه ماند تا بتواند به انگلیس سفر کند اما نشد و او تنها با کوله باری از آرزوهای دورو دراز به ایران برگشت و سوالهای دوستانش را بی جواب  گذاشت همیشه می گفت بالاخره شرایط را جور می کند و از اینجا می رود و به آرزویش می رسد و ماهی های بندری کوچک را کباب می کند و از آنجا عکس برای دوستان و خانواده اش می فرستد و حالا بعد از چند سال عکسی از کنار بندر کوچک انگلیسی ارسال شد.

دختری  که به خاطر ظاهر جذاب و خاصش همیشه توی مدرسه انگشت نما بود و به هر بهانه ای معاون  او را شماتت می کرد و در مقابل خنده های دختر می گفت« فکر کردی چیزی بهت نمی گم کیف  رو  بده بگردم دستاتو بالا بگیر باید تفتیش بدنی بشی تا مطمئن بشم موبایل و تبلت نیاوردی این دفعه اگه پیدا کنم   اخراجت می کنم » و دختر دو ماه بعد از مدرسه اخراج شد و به شهر دیگری رفت .

پیرمردی که هر روز روی سه پایه ای چوبی کنار در می نشست و عبور  عابران را تماشا می کرد شاطر قدیمی محله  که پیر شده بود اما بیمه بازنشستگی نداشت و حالا  با تنها عروسش زندگی می کرد و روزها تا زمانی که پسرش از اداره برگردد روی صندلی چوبی می نشست و رفت و آمد محله را می شمرد  و بوی نان تازه نانوایی را که به مشامش می خورد نفس می کشیدو لبخند تلخی می زد.

پسری که خیلی دلش می خواست در آمدی  داشته باشد پس توی تعمیرگاهی کار گرفت و روز و شب زحمتی دوچندان می کشید و دستهای روغنی شده اش را با خود به خانه می برد .انعام کمی دریافت می کرد  ومشتری های مایه دار را راضی نگه می داشت . به سالی نکشید که دوستش بدون اجازه وسایل مغازه را  برداشت و انگ سرقت روی پیشانی پسر نقش بست و عذرش را خواستند و فردای آن روز دید پسر همسایه با دست های روغنی به خانه بر می گردد.

روزانه اتفاقات زیادی در زندگی آدم ها رخ می دهد و از روبروی چشمان همه عبور می کند  و شانه های جامعه را  پایین می اندازد و روزگار را مقصر جلوه می دهد  و توی بخار بیرون آمده از لبهایشان تعریف می شود. اما این اتفاقها تنها در چشمان عده ای کمی جا خوش می کند و به اشکالی زاویه دار تبدیل می شود  و با حجم کلماتی معنی دار، اندامشان  روی صفحه سفید کاغذ سیاه می شود و خط می خورد و دقیقه می شمارد  برای ستون ثابتی که در اختیار دارد همان ستونی که روزنامه را ورق می زند تا چهار بار بشمارد مثل چهارگانه زاویه دار امروز.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد