خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

بیوک جدیکار دارفانی را وداع گفت

رفت او که شاه پای راستش را قفل کرده بود...


ورزش > لیگ برتر - سرانجام پس از سال ها تحمل بیماری آلزایمر ، به دور از هیاهو ، گوشه ای آرام گرفت برای همیشه و پایان مردی بود که شوت های پای چپش ویرانگر بودند. پایانی برای آقا بیوک جدیکار

فرهاد عشوندی: سایت باشگاه استقلال خبری را مخابره کرده از پایان یکی از اسطوره های نسل اول این تیم. مردی که سال های سال بود کسی حتی اسمش را هم در روایات مختلف به زبان نمی آورد. مرد در 84 سالگی از دنیا رفت. مردی که روزگاری تیفوسی های عشق دوچرخه سواران و کلونی تهران ، پرچم به دست می رفتند امجدیه و خیلی های شان یکی از بزرگترین تفریح های شان «بستن» روی شوت های پای چپ آقا بیوک بود. آنها که دیگر خیلی های شان هم مثل آقا بیوک ، زیر خاک آرمیدند و رفتن یار قدیمی را آن سو ، انتظار می کشیدند. آقا بیوک رفت بی آنکه یادش باشد که هست و کجا بوده . چه کرده و حالا به کجا رفته است. آلزایمر ، حافظه اش را از او ستانده بود و فراموشی و تاریکی ، این سال های پیری تنها همدمش شده بود در خانه ای برای نگهداری سالمندان.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ؛ مرد استاد بود ، استاد شوت های زوزه کش پای چپ. چپ قدرتمندی داشت ، مثل «آر پی جی » البته آن سال ها که او می نواخت هنوز برای ما ایرانی ها ، آر پی جی 7 مفهومی نداشت اما شوت هایش این قدرت را داشت که هر آنکه سر راهش بود را نقش بر زمین کند. این قدر محکم که تاجی ها برایش بنشینند و قصه ها بسازند:« ببین اگه با پای راستش بزنه چی میشه...» ، « نه بابا با پای راستش نمی زنه چون اگه شوت هاش بخوره به کسی جا به جا می کشدش...» ، «برو بابا پس خبر نداری ؛ اصلا خود شاه بهش گفته حق شوت زدن نداری ....» و سرانجام این برهان برای دوست دارانش پارادایی همه فهم شد:« پای راستش به دستور شخص شاه قفل شده تا کسی آسیبی نبیند.» و آقا بیوک که پای راستش را شاه قفل کرده بود با همان پای چپ می نواخت و با همین تک پا 143 گل در رده های مختلف ملی و باشگاهی زد.

او را اولین لژیونر تاریخ فوتبال ایران هم می نامند. آن سال ها که رفته بود به آلمان شرقی تا در ویکتوریا کلوب برلین بازی کند. و چون برگشت به تبریز رفت در زادگاه مادری تا هم مربی باشد و هم بازیکن کلونی تبریز. رفت تا همسرش طبابت بخواند و او هم دیگر سال های پایان فوتبال را پشت سر بگذارد.

مرد چپ پای قدرتمند ، دار فانی را در روز سرد پاییزی وداع گفت تا یکی دیگر از آنها که فوتبال را حتی قبل از تاسیس فدراسیونش آغاز کرده بودند از میان ما رفته و به خاطره ها بپیوندد. آنها که توپ گرد انگلیسی را از مستشاران نفتی گرفتند و بازی اش را بومی سازی کردند و هیجانش را جایگزین ورزش ملی «الک ، دولک». روحش شاد و یادش گرامی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد