سکینه نوری تیرتاشی
آفتاب ذره های خود را روی شانه های همه می تابید فارغ از اینکه از درون خیلی ها اطلاعی داشته باشد یا میزان در آمد و یارانه در یافتی ماهانه شان را بداند و از سِمت و اسم و رسمشان خبری داشته باشد حتی برایش مهم هم نبود چون ذاتش را تابیدن ، نور و گرما دادن آفریدند.
بدن سرد شده مردی روی شانه ها راه می رفت که عمری را پای مطالعه ،آموزش ، پژو هش و نگارش کتاب گذاشته بود. کافی بود به اطلاع رسانی های وسیع در سطح جامعه ، شبکه های اجتماعی و بنرهای بزرگی که در شهر و استان ردیف شده بود نگاهی بیندازیم آن وقت دلمان می خواست در این مراسم شرکت کنیم و استقبال بی نظیری را از یک فرهنگی به نمایش بگذاریم .
کسی که در دوران زنده بودنش خیلی ها نام او را نشنیده بودند و شاید تنها کسانی با او آشنایی داشتند که کتاب های تاریخی و پژو هشی او را دیده باشند و یا جزو اقوام او به شمار می آمدند اما چه شد که خیل عظیمی از مردم و دوستداران فرهنگ در این مراسم شرکت و ارادت خود را به او نثار کردند آن هم در جامعه ای که سرانه مطالعه بسیار پایین است .
هنوز یکسال نشده که خواننده ای جوان از تبار موسیقی که سابقه هنری طولانی هم نداشت درگذشت و خیلی ها را داغدار کردو ناگهان موجی در کشور ایجاد شدو بسیاری نبود او را درک کردند حتی کسانی که در زمان زنده بودنش آشنایی چندانی با او نداشتند و آلبوم هایش را نیز خریداری نکرده و یا برای شرکت در مراسم کنسرتش راضی به خرج کردن مبلغی از در آمدشان نبودند اما نا گهان تعداد پر شماری از جمعیت آدم های سوگوار در مراسم او حاضر شدندو از ته دل اشک ریختند و ناله کردند و صحنه های به یاد ماندنی و مثال زدنی را بوجود آوردند.
همان افرادی که در جامعه ای روزگار می گذرانند که فشارهای اقتصادی و آثار تورم در بسیاری از اقلام ، روند طبیعی زندگی هایشان را مختل کرده است و حتی بسیاری از آنان به دلیل گرانی در بسیاری از موارد سبک زندگی و حتی خورد و خوراک روزانه خود را دستکاری کرده اند و به رژیم های اجباری روی آورده اند . کسانی که تعداد دفترچه های قسط خانه ، ماشین و لوازم خانگی شان در یک کیف نمی گنجد و آمار سر رسید ماهانه اقساطشان در تقویم علامت می خورد و یا جوانانی که از داشتن شغلی برای برنامه ریزی آینده شان محروم هستند.
چه اتفاقی می افتد که افراد جامعه ای که در کنترل آرامش روزانه اقتصادی خود مانده اند و چشم و گوششان را به اخبار تفاهم لوزان و تاثیر آن در زندگی روزمره سپرده اند در مراسم های سوگواری های این چنین شرکت می کنند وروزها افسرده می شوند و اشک می ریزند .
کسانی که براحتی در بسیاری از موارد و عمدتا در اتفاقات ناگوار و ناگهانی واکنش وسیع و یکسانی را نشان می دهند جمعیتی روان و رو به رشد که اشتراک زیادی با هم ندارند اما برای شرکت در یک مراسم و یا گروهای اجتماعی و ابراز نظر در بسیاری جهات دلایل زیادی را برای حضور و ابراز وجود پیدا می کنند بدون آنکه فایده و یا سودی از اشتراکشان ببرند و یا تغییری در وضعیتشان ایجاد شود.
این در حالی است که جمعیت خاموش و مطلع امر کمتر در محیط های مرتبط حاضر می شوند و رخ نمایی می کنند و بیشتر نظاره گر واکنش های زود گذر دیگران می مانند.
جامعه ایرانی که دوره گذار خود را از سنتی به مدرن طی می کند و هنوز زیر ساختهای لازم صنعتی و حتی اجتماعی را برای همراهی با جهان پیشرفته ندارد و در بسیاری موارد مصرف کننده صرف محصولات و گجت های دنیای پیشرفته در زمینه ارتباطی است دچار نوعی پیشرفت تو خالی در این زمینه شده است.
پیشرفت و گستره ای که عمقی ندارد و در زندگی و رفاه اجتماعی افرادی که محصول تربیت سنتی جامعه اند و به خاطر زندگی در این محیط با مشکلاتی هم دست و پنجه نرم می کنند تاثیر چندانی نمی گذارد و فاصله طولانی آنان را با دنیای پیشرفته کم نمی کند بلکه تنها احساسات و هیجاناتشان را دستخوش تغییرات نا گهانی می کند بدون آنکه سودی برایشان به همراه داشته باشد و یا رویکرد آنان را به مسائل فرهنگی تغییر دهد .
در آخر آنچه باید گفت این است که واکنش نشان دادن در محیط های اجتماعی باید متناسب با رشد در زمینه فرهنگی و عمل در این گستره مفید باشدو سبب رویکرد مثبت به امور مختلف برای ایجاد زندگی بهتر گردد و تنها در حضور پرشور خلاصه نگردد .
سکینه نوری تیرتاشی
زن برگشت و به پشت نگاه کرد ردپای خیس خورده ای را دید که از ابتدای خیابان زیر نور تیرچراغ برق نمایان بود مثل روزهایی که از اول سال پشت هم قطار شده بودند و برایش سوسو می زدند.
سرش را برگرداند و دست کوچک سام را گرفت و او را بغل کرد و سخت فشرد دیگر سال تمام شده بود و درد پسر کوچکش از بین رفته بود و حالا می توانست خانه پدری را ترک کند به راه افتاد تا به جایی که از آن آمده بود برگردد چشمش به در سبز زنگ زده ای خورد که از شرق ابری سوت و کور مانده بود صدای کفش های پاشنه بلند زن دوباره توی گوشش پیچید وقتی خوب نگاه کرد کنار در تابلویی را برای احداث مجتمع مسکونی دید.
به راهش ادامه داد نیما پسر همسایه که از سرطان رنج می برد حالا با نامزدش در طبقه بالای آپارتمان مادرش ساکن شده بودند و همین عید عروسی می گرفتند. دستش را پشت سام کوچک کشید و از روی جدولی که در کنار خیابان بود پرید و به سمت چهار راه رفت ماشینی از کنارش رد شد پرویز شوهر مهری خانم بود انگار ماشین سرقت شده اش را پیدا کرده بود و حالا با آن به خانه بر می گشت.
نور رنگارنگ سوپری محل توی ذوق می زد ملیحه دختر بزرگ همسایه بغلی شان با شوهرش از مغازه خرید می کردند از قضا همین عید بچه دار خواهند شد . کیفش را روی شانه اش چرخاند و پسر کوچکش را که خواب رفته بود در آغوش جا به جا کرد و کنار خیابان ایستاد از روبرو بالکن صدری خانم را دید که با مادرش چای عصرانه می خوردند و نوه معلولش که حاصل یک ازدواج فامیلی بود کنار پایشان بازی می کرد.
عمر چه زود می گذشت توی خیابان باران خورده ای که زمان دقیقه ها را تسبیح می زد و پشت دیوارهای بلند زندگی آدم هایی در جریان بود که عمری را پای زندگی هایشان صرف کرده بودند و توی شهر کوچکی برای آینده ای بهتر دست و پا می زدند و گذشته را در ذهن هایشان مچاله می کردند .
مثل مرد بازنشسته ای که عیدی آخر سالش را در عرض یک روز خرج کرد و با جیب های خالی به خانه می رفت و روی دیدن بچه هایش را نداشت و جوشکاری که از سرویس محل کارش پیاده می شدو با نایلونی از لباسهای کثیف به سمت خانه بر می گشت در حالی که دم عید با حقوق های معوق عذرشان را خواسته بودند و گفته بودند از فردا به محل کار بر نگردند و شرکتشان ورشکسته شده است.
انتهای خیابان می توانستی منظره سبز رنگ بی نظیر ی را ببینی که بی توجه به آدم های توی کوچه ،پر از شکوفه های سفید آلوچه های جنگلی بود و بی بهانه به بهار سلام می کرد و لبخند می زد.
زن همراه با پسرش کنار خیابان ایستاد و تاکسی زرد رنگ شهرش را سوار شد و در را محکم بست و از خیابان خدا حافظی کرد باران تند می بارید توی آخرین روزهای فصل آخر سال ، از پشت شیشه می شد محله ای را دید که ثانیه ثانیه دور تر و کوچک تر می شود همراه با آدم هایی که با آرزوهای ساده ای به آینده امید داشتند و گذشته را دور می ریختند و به ناچار احساس خوشبختی می کردند. چه زود سال تمام شد و فصل زندگی دوباره ورق خورد.
آنچه مازندران ندارد
سکینه نوری
روایت تکرارگونه داشته ها و نداشته های مازندران به قسمت و فصل خلاصه نمی شود و دامنه ای بی انتها دارد روایتی که ترازوی نداشته هایش همیشه بر داشته هایش سنگینی می کند اما در هیاهوی توهم خود مرکز بینی عده ای رنگ می بازد.
این روزها بودن و زندگی کردن در واقعیات موجود جامعه نکته ای است که شاید توی ذهن خیلی ها رشد نمی کند.بعضی اوقات روند گذر زمان توی ذهن درگیر شده کند می گذرد و درحباب خود شیفتگی غرق می شود آن هم توی استانی که با دارا بودن فعالترین رسانه های استانی هنوز راه به جایی نبرده است.
مازندران نه تنها از سرمایه های عظیم بی نصیب مانده است بلکه چند صباحی است که عده ای با تیره جلوه دادن فضای این استان آن را در معرض خطرهای مداوم طبیعی جلوه گر می کنند که همچون تیغی تیز لای گلوی ساکنان آن مانده است و این چنین آن مقدار گردشگر را نیز از استانی که در سر سبززدگی خود مانده است فراری می دهند.
بیان آلودگی آب و یا ماهی های دریای خزر که در بسیاری از مواقع همچون فریاد دایه دلسوزتر از مادر بگوش می رسد زمانی بیان می شود که حتی در نظر نگرفته ایم مازندران با دارا بودن درصد کم استفاده از دریا و منابع بزرگترین دریاچه جهان چه سهم نا چیزی در آلوده کردن آبهای آن دارد و رشته آن از جای دیگری سر باز می کند. استانی که هنوز اقدام خاصی برای بهره وری از چاههای نفت این دریا در مقایسه با همسایه های خارجی خود انجام نداده و در این راه سالهای زیادی را در استفاده از منابع این دریا از دست داده است و حتی امکانات گردشگری دریایی خاصی را هم تجربه نکرده است و رتبه نخست خود را در صادرات خاویار با کیفیت جهان باخته است استانی که روز به روز کوچکتر می شودو آب می رود.
استانی که در جای جای آن منابع سود آوری نهفته است اما هنوز در حد استانی با خدمات دهی صرف باقی مانده است و حتی مردمانش هم علاقه ای به نقش آفرینی برای داشتن محیط زیستی بدون آلاینده های انسانی را ندارند و در جهت داشتن محیطی سرسبز و زیبا زحمتی به خود نمی دهند .
با نگاهی کوتاه به روند پیشرفت همسایه های خارجی استانمان که مساحت آنان آنقدر ها هم زیاد نیست در می یابیم که تا چه حد از روند رو به رشد و استاندارد های تعیین شده مان عقب مانده ایم و توی هیاهوی های روزمره خود عقب گرد می زنیم و انگشت به دهان پیشرفت دیگران و شهرک سازی های کنار دریایشان را به نظاره می نشینیم .از همسایه هایی که روزگاری در بسیاری از موارد به صادرات ما وابسته بودند و پاسپورت هایمان در آن کشورها ارزش زیادی داشت اما حالا برای ورود به مرزهایشان روزها منتظر می مانیم تا اجازه ورود بگیریم و هر چند سال یکبار بنا به دلایلی یخبندانی بی سابقه را در استانمان تجربه می کنیم و دچار خساراتی بی سابقه می شویم تا در طول زندگیمان مثال زدنی شود و به حداقل هایمان شاکر باشیم.
آنچه که ما مازندرانیها هنوز آن را به واسطه زندگی در آب و هوای معتدل و نورهای زیبا و مثال زدنی ، طبیعت و تپه های سر سبز و دریای بی نظیر و وسعت دید بی منتهای خود درک نکرده ایم آن است که باید به نداشته هایمان فکر کنیم آنچه که هنوز از داشتن شان محروم هستیم و سالها آن را پشت گوش انداخته ایم و حالا باید آن را در پشت پلک های بسته و در رویاهای چرخ زده توی ذهنمان تجسم کنیم فارغ از اینکه با پایبند بودن به برنامه های تدوین شده برای استان که بسیاری از آنان از سالهای دور در قفسه های سازمان هایمان خاک می خورد به راحتی می توانیم با تکانی به خود به صورت دسته جمعی و آگاهانه در چند سال آینده آنچه که آرزویش را داریم و در جاهای دیگر دنبالش می گردیم را در همین استان خودمان تجربه کنیم .
استانی که به راحتی می تواند در سالهای آینده از استانهای پیشرفته در حاشیه دریای خزر باشد به گونه ای که بسیاری از همسایگان حاشیه ای این دریا او را سرلوحه خود قرار دهند اگر چه راه دراز است اما مازندران همیشه بیدار می ماند.
مزد خشم
سکینه نوری تیرتاشی
در جهان امروز که جنگ و خشونت همواره در بسیاری از نقاط آن شعله ور است به ندرت می توان کشورهایی را یافت که از این مقوله بر حذر بوده باشند همواره آتش جنگ و خشونت به راحتی شیوع می یابد و اگر کشوری را نسوزاند دود آن همواره آزار دهنده است.
دامنه شیوع خشونت را نمی توان به راحتی تخمین زد اما گستردگی این مفهوم به گونه ای بوده که بسیاری از جوامع در سطوح مختلف با آن درگیر هستند.
امروزه خشونت در انواع مختلف آن دامن گیر جوامع انسانی شده است و کنترل این معضل برای بسیاری از حکومتها ، دولتها و نظام های سیاسی هزینه هایی را در پی داشته است.
رواج خشونت در جوامع همواره مورد انتقاد بسیاری از نهادهای حافظ صلح بوده به طوری که در مقابل رواج روز افزون انواع خشونت ها نهادهای مبارزه با آن نیز فعالیت خود را آغاز و در راستای فعالیتهای خود اطلاع رسانی می کنند.
اگرچه در همه ادیان الهی خشونت مورد شماتت قرار گرفته است و زندگی با صلح توصیه شده اما این مسئله در بسیاری مواقع از کنترل خارج و مو جب بر هم زدن آرامش و زندگی مردم شده است.
داشتن امنیت برای زندگی روزمره افراد جامعه بسیار مهم است و این مسئله آنقدر حیاتی است که نبود آن می تواند به راحتی زندگی و روند طبیعی یک جامعه را دچار اختلال نماید .خشونت در همه ابعاد آن امری مذموم و نا پسند شمرده می شود و کسانی نیز که به این امر دامن زده و در آن مشارکت داشته باشند بی شک توسط عوامل ایجاد امنیت و بازدارنده جامعه مورد باز خواست قرار می گیرند.
آرامش و امنیت در بسیاری از سطوح اجتماعی امری ضروری است و در میان قشرهای جامعه نیز این امر شناخته شده است اما این موضوع که کدام یک از اقشار جامعه در مقابل خشونت احساس امنیت بیشتری می کنند جای سوال و بررسی دارد.
همواره کسانی که از پایگاه اجتماعی بالاتری در جامعه هستند و قدرت بیشتری دارند احساس امنیت بیشتری می کنند و دیگر سطوح اجتماعی نیز وابسته به میزان بهره مندی شان از موقعیت ها و امتیازات اجتماعی از این محدوده امن بهره مند می شوند اما در بعضی مواقع نیز استفاده از خشونت براساس جنسیت افراد متغیر است.
در بعضی جوامع احساس امنیت وابسته به جنسیت افراد متفاوت است و جنس زن در مواقعی از احساس امنیت کمتری نسبت به مردان برخوردار است به گونه ای که در بعضی از انواع خشونت ها آمار قربانیان زن بیشتر از مردان است.
هر چند نظام ها بخواهند امنیت این جنس را به خوبی تامین کنند اما نحوه جامعه پذیری افراد هر جامعه و نگاه جنسیتی می تواند عوامل متغیری را در ایجاد امنیت برای این جنس فراهم سازد.
زنان همواره مورد تهدید بسیاری از خشونت های خانگی و کلامی قرار می گیرند و در بسیاری از مواقع نمی توانند برا ی مقابله با این خشونت ها راه حل مناسبی را بیابند و قربانی خشونت هایی می شوند که در روند تحمیل شرایط نامناسب اقتصادی فشار آن بر این قشر بیشتر می شود .
تجربه ثابت کرده است هر آنچه را که از کسی منع کنی کشش به سمت آن بیشتر خواهد شد و منع کردن زنان از حضور در اجتماع به صورت چشم گیر و ایجاد بسیاری از موانع اجتماعی تلاش این جنس را برای بازیابی حقوق خود بیشتر کرده است و این امر باعث بروز خشونت ها و عکس العمل های غیر قابل اجتناب نسبت به آنان گشته است.
اما راه حل کاهش خشونت علیه زنان چیست؟و آیا نقش های تعریف شده در اجتماع برای زنان قانع کننده است؟وآیا هنجارهای موجود در جامعه برای زنان از سوی آنان پذیرفته شده است؟
پاسخ این سوالها را نمی توان به راحتی در جامعه ای که بسیاری از عوامل در روند شکل گیری فشار روی زنان نقش آفرینی می کنند یافت اما آنچه که باید به آن توجه ویژه شود تامین امنیت کسانی است که پرورش دهنده نسل آینده یک جامعه هستند و جامعه با تکیه بر این قشر می تواند امنیت پایدار را تجربه کند زیرا هسته اولیه یک جامعه تحت مدیریت و نظارت این قشر قرار دارد.
صفر اکنون
سکینه نوری تیرتاشی
موی سپید و تیشرت خاکستری رنگ راهراه با عینکی دورگردن و روزنامه آفتاب یزد هر روز و طعم چای شیرین اول صبح و صدایی که در گوشم به پژواک می رسد و دستهای گرم تو که به خدای من نزدیکتر است داستان تکرار نشدنی احساس افتخار فرزندی و من حالا دیگر ،آدم بزرگ شده ام و در دنیای شلوغ آدم بزرگ ها زندگی می کنم .
هر روز انسانی متولد می شود و انسانی می میرد و زندگی انسانهاست که ثانیه ها را معکوس می شمارد و روزی به صفر اکنون می رسد. داستان آدم ها و کسانی که می روند و یادی از آنان در ذهن نیست .
ما انسانها هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم زندگی تازه ای را شروع می کنیم و روزی سفید را در پیش داریم که در ساعتهای پیش رویش آن را نقاشی می کنیم و چه آدم هایی که دقایق را خط خطی می کنند بدون آنکه معنایی در آن باشد.دقایق معکوس می دوند و عمر آدمی سپری می شود و اعمال انسانها پشت هم جمع می شودو تفریق و ضریب آن هم بالامی رود و انسانهای بدو خوب مثل خط کشی های روی تخته سیاه تقسیم می شوند و هر روز آدم بد و خوب متولد می شود و شب در خواب می میرد.
حتی روی تخت بیمارستان هم قلب یک انسان می تپد و به زندگی لبخند می زند و امید برای انسان آفریده می شود و او به جهان باز می گردد حالا هر روز صبح باز متولد می شود اما آیا امروز هم مثل فرداست؟ نقش ها و رفتارهایی تازه که با عمل یک فرد زاده می شود .
رفتار انسانها بیانگر بسیاری از حقایق است و انسانها رامی توان از نوع رفتار و منش هایشان به قضاوت نشست و هر انسانی پاسخ رفتارهای خود را خواهد گرفت .
اما باید دید چگونه عملی از یک فرد بر می خیزد.نگاه به واکنش های متفاوت افراد جامعه نسبت به موضوعات مختلف این را نشان می دهد که هر فرد وابسته به معیارهای متفاوتی که در آن پرورش یافته و عمر خود را سپری کرده واکنشی از خود نشان می دهد.
واکنش های فردی و در مواردی اندک واکنش های گروهی و اجتماعی که به ندرت در جامعه دیده می شود محصول اتفافهایی است که برای افراد تشکیل دهند ه یک جامعه می افتد.
چگونه است که فردی در مقابل یک نوع رفتار واکنش نشان می دهد و از تکرار دوباره آن جلوگیری می کند و فردی دیگر بی تفاوت نسبت به آن موضوع می گذرد؟تجزیه رفتارها و واکنش های افراد یک محیط جغرافیایی چیزی است که باید به آن توجه کرد.
بسیاری خوب می دانند که نشان دادن واکنش متناسب با یک موضوع می تواند برای فرد یا افرادی نتایج مثبتی را به همراه داشته باشد اما نگاه منفعتی و فردگرایانه به یک موضوع می تواند عوارض نا خوشایندی را به همراه داشته باشد.
آنچه که می توان به راحتی در جامعه دید واکنش های بسیار متفاوت و متغیر نسبت به موضوعاتی مشابه و یکسان است به گونه ای که بسیاری معتقدند جامعه ایرانی را نمی توان پیش بینی کرد اما هنوز کسی جرات آن را نداشته که در مورد اینکه این نکته مثبت یه گروه و یا اجتماع است یا منفی اظهار نظری کند.
آنچه که به وضوح می توان از آن در یافت این است که با نگاه منفعت طلبانه و فردگرایانه اجتماع امروزی و آدم های اطراف نمی توان به شیوه و روشی از زندگی دست یافت که نوید آینده روشنی را داشته باشد.
هیچ چیزی به آن اندازه بدو یا آن اندازه خوب نیست که بتوان به راحتی در مورد آن قضاوت کرد واما آنچه را که باید بیش از پیش بدان پرداخت نگاه سطحی و منفعت گرایانه به موضوعات است هر چند که در این نگاه زندگی عده ای نابود شود و زندگی فرد دیگری به مقصود نزدیک تر گردد.
امری که باید بدان توجه و واکنش نشان داد نوعی از رفتار تکرار شده و بی نتیجه ما آدم هاست رفتارهایی که پشت تعارفات و بازی با کلمات و روش هایی گنگ و نا آشنا موجب زخمی شدن بسیاری از احساسهای خوب انسانی می شود.
حال نوبت آن است که تک تک افرا د جامعه نسبت به نوع رفتار و واکنش هایی که منجر به حصول نتیجه ای اشتباه می شود دقت کرده و به واکنش های احساسی نسبت به موضوعات و جوگیر شدن ها احساس خطر بیشتری کنند.
همه خوب خوانده اند و میدانند که جامعه ای اگر با احساسش همیشه پیش رود و از رفتارهای منطقی و معقول فاصله بگیرد تاوان سختی را به نسلهای آینده خود برای پرداخت به امانت می گذارد.