ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پایان خوش سیمرغ
سکینه نوری تیرتاشی
روزگار بر مراد و نامراد گذشت و سال به روزهای پایانی خود رسید.زمان همچون تیری از کمان رها شده جست و ساعت های آخر سال شمسی به شماره افتاد.خشم پاییزی تمام شد و اضطراب زمستان به پایان رسید و شکوفه از سر شاخه های درختان زوال سرما را به خورشید پیام داد.
یکسال دیگر هم از همراهی و همگامی با مخاطبان گذشت . در این سال از بودن ها و نبودن ها گفتیم و از رسیدن ها و نرسیدن ها گلایه کردیم ؛ از بازوان فهم نوشتیم و از ناتوانی درک فریاد بر آوردیم .شادی را روایت گر شدیم و از غم ها زمزمه کردیم .
روی ریل کلمات کنار هم چیده شده قطار رشدو بالندگی را به حرکت در آوردیم به این امید که با نوشتن ها ، گفتن ها ،دیدن ها و شنیدن ها آگاهی را در جغرافیای بزرگ مرزبندی شده منتشر کنیم.
به سراغ مردانی رفتیم که در کنج زمان گوشه عزلت گزیده بودند و در لوای تنهایی خویش ساز پیری سر می کردند و از ندیدن ها شاکی بودند . از زنان و مردانی نوشتیم که هر چند کارو کاسبی زندگی شان عجیب به نظر می رسید اما وجود داشتند و از روزمرگی ها یشان روایت می کردند ؛ از رنج ها و دردهایی نوشتیم که پشت حصار سیاست ها فراموش شدند .به این امید قلم زدیم که خدایی ناکرده نقص ها و کمبودها زیر آفتاب بی رحم زمان بی رنگ نشود و به عادت دچار نگردد و از تلنگر نیفتد .تلخند زدیم و در کارزار سخت ارزش های سطحی شده در جامعه به کارکردهای هنجارها اشاره کردیم و ناهنجاری ها را نخ نما ساختیم .
و حالا که سال به انتها رسیده شاید راه زیادی تا قله مقصود مانده باشد اما ما بی شک به پایان خوش سیمرغ ایمان داریم.روزگارتان بر مراد و غم هایتان رو به زوال باد.پیشاپیش نوروزتان مبارک.